نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

آینه سکندر جام می است بنگر

اختصاصی از نیک فایل آینه سکندر جام می است بنگر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

به نام خدا

آیینه ی اسکندر

هفتمین اثر از عجایب هفتگانه ی جهان ، فانوس دریایی اسکندریه و در واقع هشتمین اثر عجیب است. پیش از آنکه این اثر ساخته شود ، دیوارهای شهر بابل به عنوان دومین اثر شگفتی زای جهان به شمار می آمد. به هر حال برج روشنایی دهانه ی رود نیل که 130 متر ارتفاع داشت ، در نظر مردم عهد باستان چنان کار فنی استادانه و ماهرانه ای جلوه نمود که بی درنگ دیوارهای بابل را از فهرست هفتگانه ، حذف و برج را به عنوان آخرین و جوانترین عجایب هفتگانه ی دنیا وارد فهرست مذکور کردند. این برج تا امروز بلندترین برج روشنایی ساخته شده در جهان باقی مانده است

یک سال پس از آنکه اسکندر کبیر مصر را تسخیر کرد و در پایتخت قدیمی مصر به نام « ممفیس » به عنوان فرعون مصر تاج بر سر نهاد ــ و اگر دقیقتر بگوییم ــ در 16 آوریل سال 331 پیش از میلاد ، این فرمانروای جوان که آن هنگام تازه 25 سال سن داشت ، طی مراسم جشن و سروری ، چهار گوشی به ابعاد 7×30 استادیوم (1253×5370 متر) را با قدم ، اندازه گیری کرد. پشت سر او یک روحانی در جای قدمهای او آرد جو میپاشید. غیبگویی گفته بود که آرد جو ، التفات و کرامت خدایان را بر خواهد انگیخت و خواسته های شاه را متحقق خواهد کرد. زیرا در اینجا ، درست در غربی ترین نقطه ی دلتای نیل ، قرار بود « اسکندریه » ، اولین بنیان شهری به نام اسکندر (که بعدها باید شهرهای متعددی در خاور نزدیک از پی آن ساخته میشدند) تأسیس شود. شاه مقدونی میخواست با تأسیس اسکندریه فرهنگ و اقتصاد یونان را در مصر رواج دهد. این شهر باید یک مرکز تجارتی و بندر عمده و مهم میشد.

نقشه های شهر جدید را اسکندر خود طرح ریزی کرده بود. او مکان میدان اجتماعات و مرکز تجارت را خود انتخاب کرد. او حتی تعداد و محل معبدها را معین کرد و مشخص نمود که هر معبد باید ویژه ی کدام خدا باشد. و بالاخره او دستور داده بود که بر فراز یک صخره ی دریایی در کنار جزیره ی « فاروس » که در جلوی شهر اسکندریه قرار گرفته بود ، یک برج روشنایی بسازند که بزرگتر و بلندتر از تمام برجهای دریایی باشد که تا آن زمان ساخته شده بود.

اسکندریه آن شد که شاه به هنگام تأسیس آن با خود عهد کرده بود: طی مدت کوتاهی اسکندریه تبدیل به شهری شکوفا و پر رونق با 600000 تن جمعیت شد که اکثر آنها از مهاجران یونانی ، مصریها و یهودیان بودند. اسکندریه مهمترین شهر در دریای مدیترانه شد. اسکندر خود به دیدار « فانوس دریایی » نائل نشد. او در سال 323 پیش از میلاد درگذشت ، و 23 سال بعد ساختمان برج آغاز شد.

ایجاد برج ، کار ساختمانی عظیمی بود: بر زیر بنایی به طول و عرض 30×30 متر ساختمان چهار گوشه ای با زاویه های قائم به ارتفاع 71 متر که به سمت بالا ، قطر آن کمی کاهش می یافت ، برافراشته شد. بر روی سکوی فوقانی دومین بخش برج قرار داشت که ساختمانی هشت گوشه به ارتفاع 34 متر بود. بر روی این قسمت باز ساختمانی استوانه ای قرار داشت که در آن تأسیسات روشنایی استقرار یافته بود. بر فراز این قسمت استوانه ای روی ستونهایی ، سقفی گنبدی شکل قرار داشت و در قسمت انتهایی برج بر بالای گنبد مجسمه ی زئوس از ارتفاع 130 متری به دریا مینگریست.

قسمت زیرین برج به 14 طاق منحنی که همدیگر را می پوشانید ، تقسیم میشد. به دور دیوارهای داخلی سطح شیب داری به طرف بالای برج امتداد داشت. این سطح دارای پهنایی بود که روی آن دو حیوان بارکش به راحتی میتوانستند پهلوی هم بالا بروند. در میان برج تونلی وجود داشت که از زیرزمین تا اتاق تأسیسات روشنایی امتداد داشت. یک بالابر طنابی میتوانست مواد و تجهیزات را تا بالاترین طبقه ی برج حمل کند.

نمای خارجی برج از سنگ مرمر سفید بود. برای ساختمان برج حدود 800 تالنت (معادل 20800 کیلوگرم نقره) هزینه شده بود.

برج اسکندریه احتمالاً مانند تمام نشانه های دریانوردی آن زمان در ابتدا به عنوان یک برج دریانوردی برای استفاده در « روز » ساخته شده بود. کشتیها در آن دوران ، عصرها پیش از غروب آفتاب همه روزه بندری را می یافتند و در آن پهلو میگرفتند تا شبها بر روی آب نباشند.به هر حال بندر اسکندریه خارج از انتظار و خیلی سریع شکوفا و پر رفت و آمد شد. در بندر داخلی که در دهانه ی رود نیل واقع میشد ، غلات و انواع سبزی از دره ی پربار نیل تخلیه میشد ؛ در بندر رو به دریا کشتیهای بزرگ با انواع نوشیدنی از یونان ، ادویه از شرق ، فلز از اسپانیا و بسیاری اجناس بازرگانی دیگر از تمام دنیا پهلو میگرفتند و بارهای خود را تخلیه میکردند. آنها مسافر هم با خود می آوردند: دانشجویانی که در دانشگاه پیشرفته و نوپای اسکندریه میخواستند به تحصیل نجوم و فلسفه بپردازند ؛ بیمارانی که سلامتی خود را از پزشکان معروف اهل اسکندریه طلب میکردند ؛ سیاستمداران و بازرگانان و نیز جهانگردانی که میخواستند شهر جدید کنار رود نیل را ببینند و آن را تحسین کنند ، نیز به آنجا می آمدند. از اسکندریه در آن زمان بیش از هر چیز دیگر ، شیشه ، پاپیروس (نوعی الیاف گیاهی که از آن کاغذ میساختند) و کتان صادر میشد.چون ترافیک و تردد کشتیها در بندر اسکندریه پر حجم و پر تراکم شد ، کشتیها می بایست در شب نیز وارد بندر میشدند و پهلو میگرفتند و یا اینکه از بندر خارج و بادبان میکشیدند. برای این منظور یک تأسیسات روشنایی قوی در برج ایجاد شد که در آن صمغ درخت و روغن سوزانیده میشد. چوب ، گران بود و باید وارد میشد و فقط برای ساخت خانه و کشتی از آن استفاده میشد. این تأسیسات روشنایی ، نخستین تأسیسات هدایت نوری در تاریخ کشتیرانی و دریانوردی بود. بنابراین برج اسکندریه به معنای واقعی نخستین « برج روشنایی » بود که پدید آمد.نور ایجاد شده را آینه ی مقعری باز می تاباند. گفته میشود این نور آنقدر قوی بوده است که انسان میتوانست آن را مثلاً « تا انتهای جهان! » ببیند. این نورافکن قوی نیز به همراه ساختمان عظیم برج ، یکی از دلایلی بوده است که فانوس دریایی را بلافاصله پس از اتمام ساختمان آن در سال 279 پیش از میلاد ، جزو عجایب هفتگانه ی جهان قرار داده است.

فانوس دریایی اسکندریه حدود 1000 سال در کشاکش جنگها سالم و دست نخورده باقی ماند ، سپس این ساختمان هم به سرنوشت برخی از عجایب هفتگانه ی دیگر دچار شد: در سال 796 میلادی این برج در اثر زلزله در هم فرو ریخت. تلاشهای اعراب برای بازسازی و نوسازی برج ، بیحاصل ماند. در سال 1477 میلادی « کیت بی » یکی از سلاطین سلسله ی ممالیک مصر بر روی زیر بنای برج قلعه ای ساخت که امروزه هنوز هم پابرجاست و نام سازنده ی خود را دارد.چون قبل از برج اسکندریه هنوز برج روشنایی به وجود نیامده بود و به همین دلیل نیز نامی برای چنین ساختمانی وجود نداشت ، این برج به سادگی بر اساس محل ساختمان برج « فاروس » نامیده شد. این نام بعدها در تمام زبانهایی که ریشه ی لاتین داشتند به صورت واژه ای متداول در آمد. برج روشنایی به زبان لاتین Pharus ، به زبان ایتالیایی و اسپانیایی Faro ، به زبان فرانسوی Phare و به زبان پرتغالی Farol خوانده میشود. بنابراین از هفتمین اثر عظیم و غول آسای عجایب هفتگانه جهان تنها یک « واژه » باقی مانده است.

در ادب فارسی شاعران بسیاری از تلمیح به آیینه اسکندر استفاده کرده اند.


دانلود با لینک مستقیم


آینه سکندر جام می است بنگر

مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

اختصاصی از نیک فایل مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مرز را پرواز تیری می دهدسامان! کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

آرش کمانگیر

آخرین فرمان:باید اکنون پهلوانی از شما تیری کند پرتابگر به نزدیکی فرود آید،مرزهاتان تنگ!خانه هاتان کور!ور بپرّد دور...آه... کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

شکست چه واژه تلخی بود. آنقدر تلخ که زبانها لحظه ای آنرا نگه نمی داشتند. هر کسی بر زبانش می آورد، دلش پر درد می شد. منوچهر شاه به چهره پهلوانان لشگرش نگاه کرد. سر ها به زیر بود. منوچهر آه کشید. گناه او نیز کمتر از سردمداران لشگرش نبود. به قول و قرارش با افراسیاب فکر کرد. کیست آنکه از قله دماوند بالا رود و قدرت کمانش آنگونه باشد که مرز ایران و توران را تا آنجا که ممکن است عقب براند. هیچکس...

هیچکس؟ چرا! کسی هست. نه قهرمان پولادین بازو و نه سردمدار دلیر لشگر. کسی که عشق به ایران وادارش می کند تا داوطلب پرتاب تیر شود. اینک آرش کمانگیر، تیر و کمان به دست، وارد خیمه منوچهر، شاه ایران می شود. تعظیم می کند. منوچهر از قدرت بازوی او در شک است. علت شکست او از افراسیاب همین بود. شاه ایران فقط به قدرت بازو می اندیشید. حال، آرش قدرت ایمان را برایش معنا می کرد. آرش کمانگیر قدمی به جلو آمد. به ناگاه جامه اش را از تن درید و برهنه شد. ندا داد: تن پاک مرا بنگرید که بی عیب و آهو است. اینک من، آرش کمانگیر، رهسپار البرز کوه می شوم تا بر بلند ترین قله اش با کمانم یکی شوم، پرواز کنم، زندگی دوباره به ایرانشهر ببخشم. کمان به دست گرفت و از خیمه بیرون رفت.

صبحگاهان، مردم کوچه و بازار در میان خنده و قهقهه لشگر تورانیان مردی را دیدند که جامه خشن به تن کرده و تیر و کمان بدست راهی البرز کوه است. همهمه در میان مردم پیچید... کمانداری که قرار است با پرتاب تیرش حدود مرز ایران و توران را مشخص کند اینست؟... او که چندان قوی و پر زور نیست... من که خیلی ها را قدرتمند تر از او سراغ دارم...

آرش می شنید و پیش می رفت. در میان همهمه و هیاهوی بعضی مردم کوته بین، دعا های خیری هم بدرقه راه آرش بود. از همه سو برای او آرزوی توفیق می شد. آرش برای آخرین بار چهره ایران زمین را می دید. زیر لب گفت: بدرود! ... به کوهپایه رسید. به ستیغ کوه نگاه کرد. صبح آنروز ابتدایی تابستان، گل های وحشی و رنگارنگ البرز کوه، خوش آمد گوی قدم های استوار آرش بودند. برف بر قله کوه نشسته بود. خورشید هنوز جرات بیرون آمدن از پشت کوه را نیافته بود. آرش بالا رفت. هر چه بالا تر می رفت سکوت طبیعت فراگیر تر می شد. آرش شروع به نیایش کرد. سکوت محض بود و هر از چندی سو سوی بادی. آرش بر لبش سرود جاری کرد:

برآ ای آفتاب، ای توشه امید!برآ ای خوشه خورشید!چو پا در کام ِ مرگی تند خو دارم،چو دل در جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم،به موج روشنایی شستشو خواهم،ز گل برگِ تو، ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم...

لبه طلایی خورشید از پشت کوه نمایان شد. آرش در بالا دست، جویباری دید. در آن کوه پر ابهت همه چیز مقدس بود. آرش به کنار جویبار رفت. جرعه ای نوشید. قوت گرفت. خورشید بیرون تر آمد. بر بدن آرش تابید. آرش نیرو می گرفت. پاک و بی آلایش می شد. پهلوان دوباره راه افتاد. از پیچ و خم های سراشیب کوه همچون برق و باد گذشت. زمین های سنگلاخی ِ خیس شده از مه صبحگاهی را به طرفة العین طی کرد. خورشید با تمام توان بر بدن آرش می تابید. تابش مهر معطوف آرش بود. آرش نیرو می گرفت. از بالا رفتن باز ایستاد. اینک بر قله سپید دماوند ایستاده بود. کمان را بیرون آورد. تیر را به دست گرفت. پر سیمرغ را که بر انتهای تیر چسبیده بود بر گونه مالید. بر روی یک پا زانو زد. تیر را به چله کمان گذاشت. کشیییید. با تمام قدرت. آسمان در مقابلش نیست می شد. زمین توان نگه داشتنش را نداشت. آرش یکپارچه زورِ بازوی ایمان بود. با تیر یکی می شد. باد وزیدن گرفت. در نهایت قدرت، آرش کمان را رها کرد... نیست شد... از میان رفت... با تیرش یکی شد و پرواز کرد...

***

شب فرا رسید...

***

شامگاهان،راه جویانی که می جستند آرش را به روی ِ قله ها، پی گیر،باز گردیدند،بی نشان از پیکر آرش،با کمان و ترکشی بی تیر.آری آری، جان ِ خود در تیر کرد آرش.کار ِ صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش...تیر ِ آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون،به دیگر نیم روز از پیِ آن روز،نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،و آنجا را از آن پس،مرز ایران شهر و توران شهر نامیدند.

مردم به شور و شادی برخواستند. آنروز سیزدهم تیر ماه بود. جشن تیرگان بر پا شد. در میان جشن و سرور و آب پاشان، یاد آرش هیچ گاه از اذهان بیرون نرفت.

آرَشِ کَمانگیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره است.

 

تندیس آرش کمانگیر در بروجرد

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامده است.*[1] در کتاب‌های پهلوی و نیز در کتاب‌های تاریخ دوران اسلامی به آن اشاراتی شده‌است. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» به هنگام توصیف «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو می‌کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش می‌داند. در اوستا آرش را اِرِخشه خوانده‌اند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کرده‌اند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». در اوستا بهترین تیرانداز ارخش نامیده شده است که گمان بر این است که همان آرش باشد. بعضی معنی آرش را درخشان دانسته‌اند. و برخی معتقدند که منظور از


دانلود با لینک مستقیم


مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

مواد شیمیایى که مى خوریم

اما پیلى ترجمه: ع- فخریاسرى

 

شاید بیشترین توصیه اى که روزانه مى شنویم این است که تا مى توانید سبزیجات و میوه جات تازه بخورید. ولى این خود سبب و علت نگرانى اى است که مصرف کنندگان از خوردن این گونه مواد غذایى دارند. آیا سموم دفع آفات که در کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرند، براى سلامتى ما مضرند؟ دولت ها معمولاً پاسخ مى دهند که قطعاً خیر، ولى آیا واقعاً مى توانیم به این اطمینان خاطرشان اعتماد کنیم؟ واژه سموم دفع آفات در واقع طیف گسترده اى از فرآورده هایى را دربر مى گیرد که جهت کنترل حشرات، علف هاى هرز، قارچ ها، کپک ها، نرم تنان، پرندگان و هر حیوان دیگرى که مى توانند به محصولات غذایى آسیب بزنند یا آنها را خراب و فاسد کنند، مورد استفاده قرار مى گیرند. سموم دفع آفات اختراع جدیدى نیستند و عملاً چندین هزار سال است که بشر از آنها استفاده مى کند. در ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح سومرى ها از ترکیبات گوگرد جهت کنترل حشرات در محصولات کشاورزى شان استفاده مى کردند. لیکن، تنها در ۴۰ سال اخیر است که این مواد شیمیایى به مقادیر زیاد مورد استفاده قرار مى گیرند. از دهه ۱۹۶۰ تاکنون جمعیت جهان بیشتر از دو برابر و محصولات کشاورزى به شکل سرانه سه برابر شده اند. این تقاضاى رو به افزایش براى غذا خود دلیل اصلى کاربرد فزاینده سموم دفع آفات است هم اکنون، در جهان، سالانه دو و نیم میلیارد کیلوگرم از سموم دفع آفات براى محصولات کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرد، که آثار آن بر سلامتى ما و محیط زیست جداً نگران کننده است. افزایش تقاضا براى سموم دفع آفات موجب تولید شمار رو به افزایشى از مواد شیمیایى مصنوعى که براى این کار طراحى شده اند گردیده است. آنها حقیقتاً سموم موثرى هستند ولى همه فکر مى کنند که آن مقدار از این سموم که براى کشتن حشرات و دیگر آفات لازم است، بسیار کمتر از آن است که بتواند سلامتى انسان ها را در خطر قرار دهد. همه ساله، دانشمندان دولتى در انگلستان حدوداً ۴۰۰۰ نمونه از فرآورده هاى غذایى کشور یا وارداتى را جهت بررسى آثار باقى مانده از سموم مذکور مورد بررسى و آزمون قرار مى دهند. در مجموع سالانه ۲۰۰ هزار آزمون جهت کاهش میزان سموم باقى مانده در غذاهاى روزمره مان توسط این دانشمندان صورت مى گیرد. سپس نتایج توسط سازمان مستقلى به نام «کمیته سموم باقى مانده» مورد ارزیابى قرار مى گیرند. این سازمان به نوبه خود به صورت یک سازمان مشاوره دولت عمل مى کند. • اثر مجموعه سموم وقتى که از اعضاى این کمیته در این مورد سئوال مى کنیم، اغلب این پاسخ را مى شنویم که آزمون هایشان کاملاً جدى و حساب شده است. آنها مى گویند آزمون هایشان بارها و بارها نشان داده اند که هر مقدارى از باقى مانده سموم در مواد غذایى که تاکنون با آن برخورد کرده اند بسیار کمتر از آن بوده که بتوانند به سلامتى ما آسیبى وارد سازند. از نظر «کمیته سموم باقى مانده» مواد غذایى که ما مصرف مى کنیم، کاملاً بى خطرند. با این حال، به تازگى شمارى از دانشمندان با این نظر به مخالفت برخاسته اند. دو جنبه از این سیستم آزمون دولتى هستند که دقت و موشکافى علمى را برنمى تابند. نخست آنکه این سیستم هر بار تنها یک سم خاص را مى سنجد و از اثرات ترکیبى با یکدیگر غافل است. دکتر ویویان هاوارد سم شناس برجسته از دانشگاه لیورپول مى گوید: «به نظر من کار کمیته در بررسى هر بار یک سم جداگانه حرف ندارد، ولى تمام جنبه ها را شامل نمى شود. ما چیز زیادى درباره آثار حاصل از مخلوط سموم نمى دانیم. ناظرین دولتى این مشکل را با اظهار این که از نظرشان این آثار تجمیعى است، دور مى زنند و از مواجه شدن با آن پرهیز مى کنند. لیکن، حقیقتاً چنین پاسخى مبتنى بر هیچ اطلاعى نیست و در بهترین حالت آنها را تنها مى توان نوعى امیدوارى تلقى نمود و لاغیر.» از نظر هاوارد، اثر تعدادى از مواد شیمیایى گوناگون، که با یکدیگر مخلوط شده اند، در بدن احتمالاً بیشتر از صرف جمع ساده آثار تک به تک آنها با یکدیگر خواهد بود و هم از این رو، مى توان گفت که ممکن است بالقوه مسموم کننده باشند. مشکل بزرگ ما این است که عملاً چنین چیزى را نمى توان اثبات کرد. شمار ترکیباتى که مى توانند در بین صدها سم دفع آفات به وجود آیند، آنقدر زیاد است که میلیون ها آزمایشگر لازم اند که آثار احتمالى آنها را مورد آزمون و بررسى قرار دهند. به گفته هاوارد: «در حال حاضر چنین ابزارى را در اختیار نداریم. و در آینده نزدیک نیز چنین امکانى را نمى بینیم.» دومین جنبه سیستم آزمون دولتى که موجب نگرانى دانشمندان است این است که تنها قادر است تا حد یک قسمت در یک میلیون قسمت را کشف و اندازه گیرى کند. فرض بر این است که مقادیر کمتر از این قادر به آسیب وارد ساختن به سلامتى ما نیستند. ولى هاوارد در جست وجوى آثار حاصل از مقادیرى در حد یک در تریلیون است، به ویژه در مورد کودکان کم سن و سال و جنین ها. تحقیقات ولى برخى شک و تردیدها را موجب شده است. وى مى گوید: «ما اثر مخرب این سموم را بر سیستم علامت دهى سلول ها، که اساساً زبان گفت وگوى سلول ها با یکدیگر است، مشاهده کرده ایم. یک نمونه از این اثر، اثر مخربى است که بر تاثیرات هورمونى مى گذارد. جنین، به ویژه در مقابل این اثرات بسیار آسیب پذیر است. روشن است که یک فرد بالغ کمتر از این ماجرا تاثیر مى گیرد، ولى واقعاً نمى دانم که حقیقتاً هم همه ما روئین تنیم یا خیر.» • گزینه آلى در بهترین حالت باید گفت که دانشمندانى چون دکتر هاوارد هنوز هیچ پاسخى براى این پرسش ها ندارند. ولى آنچه که آنها مى دانند این است که میزان باقى مانده سموم دفع آفات در غذاهاى روزمره مان به هیچ وجه آن طور که دولت ادعا مى کند بدون خطر نیست. این دانشمندان، در حالى که در جست وجوى یافتن پاسخ هاى مشخص به این پرسش ها هستند،


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم

دانلود مقاله کامل درباره مواد شیمیایى که مى خوریم

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله کامل درباره مواد شیمیایى که مى خوریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

مواد شیمیایى که مى خوریم

اما پیلى ترجمه: ع- فخریاسرى

 

شاید بیشترین توصیه اى که روزانه مى شنویم این است که تا مى توانید سبزیجات و میوه جات تازه بخورید. ولى این خود سبب و علت نگرانى اى است که مصرف کنندگان از خوردن این گونه مواد غذایى دارند. آیا سموم دفع آفات که در کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرند، براى سلامتى ما مضرند؟ دولت ها معمولاً پاسخ مى دهند که قطعاً خیر، ولى آیا واقعاً مى توانیم به این اطمینان خاطرشان اعتماد کنیم؟ واژه سموم دفع آفات در واقع طیف گسترده اى از فرآورده هایى را دربر مى گیرد که جهت کنترل حشرات، علف هاى هرز، قارچ ها، کپک ها، نرم تنان، پرندگان و هر حیوان دیگرى که مى توانند به محصولات غذایى آسیب بزنند یا آنها را خراب و فاسد کنند، مورد استفاده قرار مى گیرند. سموم دفع آفات اختراع جدیدى نیستند و عملاً چندین هزار سال است که بشر از آنها استفاده مى کند. در ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح سومرى ها از ترکیبات گوگرد جهت کنترل حشرات در محصولات کشاورزى شان استفاده مى کردند. لیکن، تنها در ۴۰ سال اخیر است که این مواد شیمیایى به مقادیر زیاد مورد استفاده قرار مى گیرند. از دهه ۱۹۶۰ تاکنون جمعیت جهان بیشتر از دو برابر و محصولات کشاورزى به شکل سرانه سه برابر شده اند. این تقاضاى رو به افزایش براى غذا خود دلیل اصلى کاربرد فزاینده سموم دفع آفات است هم اکنون، در جهان، سالانه دو و نیم میلیارد کیلوگرم از سموم دفع آفات براى محصولات کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرد، که آثار آن بر سلامتى ما و محیط زیست جداً نگران کننده است. افزایش تقاضا براى سموم دفع آفات موجب تولید شمار رو به افزایشى از مواد شیمیایى مصنوعى که براى این کار طراحى شده اند گردیده است. آنها حقیقتاً سموم موثرى هستند ولى همه فکر مى کنند که آن مقدار از این سموم که براى کشتن حشرات و دیگر آفات لازم است، بسیار کمتر از آن است که بتواند سلامتى انسان ها را در خطر قرار دهد. همه ساله، دانشمندان دولتى در انگلستان حدوداً ۴۰۰۰ نمونه از فرآورده هاى غذایى کشور یا وارداتى را جهت بررسى آثار باقى مانده از سموم مذکور مورد بررسى و آزمون قرار مى دهند. در مجموع سالانه ۲۰۰ هزار آزمون جهت کاهش میزان سموم باقى مانده در غذاهاى روزمره مان توسط این دانشمندان صورت مى گیرد. سپس نتایج توسط سازمان مستقلى به نام «کمیته سموم باقى مانده» مورد ارزیابى قرار مى گیرند. این سازمان به نوبه خود به صورت یک سازمان مشاوره دولت عمل مى کند. • اثر مجموعه سموم وقتى که از اعضاى این کمیته در این مورد سئوال مى کنیم، اغلب این پاسخ را مى شنویم که آزمون هایشان کاملاً جدى و حساب شده است. آنها مى گویند آزمون هایشان بارها و بارها نشان داده اند که هر مقدارى از باقى مانده سموم در مواد غذایى که تاکنون با آن برخورد کرده اند بسیار کمتر از آن بوده که بتوانند به سلامتى ما آسیبى وارد سازند. از نظر «کمیته سموم باقى مانده» مواد غذایى که ما مصرف مى کنیم، کاملاً بى خطرند. با این حال، به تازگى شمارى از دانشمندان با این نظر به مخالفت برخاسته اند. دو جنبه از این سیستم آزمون دولتى هستند که دقت و موشکافى علمى را برنمى تابند. نخست آنکه این سیستم هر بار تنها یک سم خاص را مى سنجد و از اثرات ترکیبى با یکدیگر غافل است. دکتر ویویان هاوارد سم شناس برجسته از دانشگاه لیورپول مى گوید: «به نظر من کار کمیته در بررسى هر بار یک سم جداگانه حرف ندارد، ولى تمام جنبه ها را شامل نمى شود. ما چیز زیادى درباره آثار حاصل از مخلوط سموم نمى دانیم. ناظرین دولتى این مشکل را با اظهار این که از نظرشان این آثار تجمیعى است، دور مى زنند و از مواجه شدن با آن پرهیز مى کنند. لیکن، حقیقتاً چنین پاسخى مبتنى بر هیچ اطلاعى نیست و در بهترین حالت آنها را تنها مى توان نوعى امیدوارى تلقى نمود و لاغیر.» از نظر هاوارد، اثر تعدادى از مواد شیمیایى گوناگون، که با یکدیگر مخلوط شده اند، در بدن احتمالاً بیشتر از صرف جمع ساده آثار تک به تک آنها با یکدیگر خواهد بود و هم از این رو، مى توان گفت که ممکن است بالقوه مسموم کننده باشند. مشکل بزرگ ما این است که عملاً چنین چیزى را نمى توان اثبات کرد. شمار ترکیباتى که مى توانند در بین صدها سم دفع آفات به وجود آیند، آنقدر زیاد است که میلیون ها آزمایشگر لازم اند که آثار احتمالى آنها را مورد آزمون و بررسى قرار دهند. به گفته هاوارد: «در حال حاضر چنین ابزارى را در اختیار نداریم. و در آینده نزدیک نیز چنین امکانى را نمى بینیم.» دومین جنبه سیستم آزمون دولتى که موجب نگرانى دانشمندان است این است که تنها قادر است تا حد یک قسمت در یک میلیون قسمت را کشف و اندازه گیرى کند. فرض بر این است که مقادیر کمتر از این قادر به آسیب وارد ساختن به سلامتى ما نیستند. ولى هاوارد در جست وجوى آثار حاصل از مقادیرى در حد یک در تریلیون است، به ویژه در مورد کودکان کم سن و سال و جنین ها. تحقیقات ولى برخى شک و تردیدها را موجب شده است. وى مى گوید: «ما اثر مخرب این سموم را بر سیستم علامت دهى سلول ها، که اساساً زبان گفت وگوى سلول ها با یکدیگر است، مشاهده کرده ایم. یک نمونه از این اثر، اثر مخربى است که بر تاثیرات هورمونى مى گذارد. جنین، به ویژه در مقابل این اثرات بسیار آسیب پذیر است. روشن است که یک فرد بالغ کمتر از این ماجرا تاثیر مى گیرد، ولى واقعاً نمى دانم که حقیقتاً هم همه ما روئین تنیم یا خیر.» • گزینه آلى در بهترین حالت باید گفت که دانشمندانى چون دکتر هاوارد هنوز هیچ پاسخى براى این پرسش ها ندارند. ولى آنچه که آنها مى دانند این است که میزان باقى مانده سموم دفع آفات در غذاهاى روزمره مان به هیچ وجه آن طور که دولت ادعا مى کند بدون خطر نیست. این دانشمندان، در حالى که در جست وجوى یافتن پاسخ هاى مشخص به این پرسش ها هستند، اصرار مى کنند که فعلاً رعایت احتیاط بهترین گزینه است. هاوارد مى گوید: «موضوع برمى گردد به انتخاب ما. مى توانیم تنها غذاهاى آلى بخوریم. در کشاورزى محصولات آلى تنها تعداد اندکى از سموم مورد استفاده قرار مى گیرند، آن هم سمومى که مى دانیم از سمیت کمترى نسبت به دیگران برخوردارند.» سازمان نیکوکارى «دوستداران زمین» نیز اصرار مى ورزد به رفتن به سوى استفاده از جایگزین هاى سموم دفع آفات. مثل روش هاى کنترل بیولوژیک که از موجودات زنده براى از بین بردن موجودات مضر استفاده مى


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مواد شیمیایى که مى خوریم

تحقیق درمورد شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت دیگرى دهم . فرمود: من از تو بیزارم و لعنتم بر تو باد. عرض کرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر کس با تو دشمنى مى کند، من در وجود و نطفه او شرکت کردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض کرد: یا على ! آیا آن آیه قرآن را قرائت کرده اى که مى فرماید: شرکت کن در اموال و اولادشان.

شیطان در عید غدیر فریاد کشید .

 یکى از جاهایى که شیطان فریاد کشید، فرزندان خود را جمع کرد و درد دل خود را براى آنان باز گفت و راه چاره اى خواست ، روز عید غدیر بود. آن گاه که حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم على بن ابى طالب را خلیفه بعد از خود خواند.جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: زمانى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم در عید غدیر خم دست على را گرفت ، بلند کرد و به مردم معرفى نمود و جانشین بعد از خود قرارش داد. شیطان در میان لشکریان خود نعره اى کشید که تمام لشکریان و اولاد او در هر کجا بودند اطراف او فرود آمدند و گفتند: اى مولاى ما! چه مصیبتى به تو رسیده این قدر ناراحتى ؟ ما تا به حال فریادى از این وحشتناک تر از تو نشنیده بودیم !شیطان به آنها گفت : این پیغمبر امروز کارى را انجام داد که اگر به آخر رسد و عملى شود کسى تا روز قیامت ، خدا را معصیت و نافرمانى نمى کند - همه به سوى دین و تقوا و - خداشناسى ، ولایت و امامت پیش مى روند، از راه رستگارى قدم فراتر نمى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص